گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن-مشرق زمین
فصل بیست و ششم
.III – زندگی عملی


1- کشتزارها
فقر برزگران – شیوه های کشتکاری – فراورده ها – چای – خوراک – ریاضت در روستاها
در بازپسین تحلیل، سراسر ادب متنوع چینی و تمام دقایق اندیشه های مردم این سرزمین و تجملات زندگی چینی را مرهون کشتزارهای حاصلخیز آن سرزمین می یابیم. کشتزارها به خودی خود حاصلخیز نمی شوند. از این رو باید رنجبران کشتکار را سنگهای زیرین جامعة چینی بدانیم. نخستین ساکنان چین قرنها با جنگلها و بیشه ها و ددان و حشرات و خشکسالی و سیل و شوره و سرما جنگیدند تا از بیابانی پهناور سرزمینی پربار آفریدند. البته این مبارزه هر چند گاه از نو تکرار شد. اگر مدت یک قرن درختان را بی پروا قطع می کردند، جز بیابان چیزی نمی ماند1، و اگر سالی چند زمین را به حال خود وا می گذاشتند، دوباره جنگلپوش می گردید. بنابر این، مبارزة چینیان با طبیعت، سخت و رنج آور بود. از این گذشته بربریان نیز گاه به گاه پیش می تاختند و محصول را به غارت می بردند. پس برزگران چینی ناچار از آن بودند که برای حفظ خود گرد آیند، اجتماعاتی کوچک تشکیل دهند، دور دهکده های خود دیوار کشند، مشترکاً به کشتکاری پردازند، و شبها در مزارع پاس دهند.
شیوه های کشتکاری چینی که تا کنون دوام آورده است ساده بود. معمولا با بیل و گاه گاهی باخیش، زمین را شخم می کردند. خیشهای آنان در ابتدا از چوب، و سپس از سنگ و آهن بود. برای تقویت زمین، هر گونه کود طبیعی که در دسترس می یافتند، به کار می بردند، و از گرد آوردن فضولات سگان و آدمها هم ابایی نداشتند. از دیر باز، برای نقل آب رودها به مزارع برنج و ارزن، ترعه های بیشمار در دل صخره های سخت می کندند و، بی آنکه کود مصنوعی به کار برند یا به آیش متوسل شوند یا از جانوران بارکش استفاده کنند، دست کم از
---
1. خاک زمینهای بیدرختی که در سراشیبیها قرار داشت در مقابل بارانهای تند شسته می شد و از این رو دیگر روی سرسبزی به خود نمی دید و از سیلهایی که دره ها را فرا می گرفت جلوگیری نمی کرد.

نصف اراضی خود سالیانه دو یا سه بار محصول برمی داشتند. براستی چینیان بیش از هر قوم دیگر از زمین بهره برمی گرفتند.
ارزن و برنج را بیش از گندم و جو می کاشتند. با برنج نه تنها تغذیه می کردند، بلکه شراب هم می ساختند. ولی برزگران، در باده نوشی، اعتدال را از یاد نمی بردند. نوشابة مطلوب آنان چای بود. صرف نظر از برنج، چای بیش از هر گیاه دیگر کاشته می شد. در ابتدا به عنوان دارو به کار می رفت، ولی بتدریج مورد رغبت عموم قرار گرفت و در اوان دودمان تانگ در شمار صادرات آمد و حتی پا به جهان شعر و شاعری نهاد. در قرن پانزدهم، خاور دور سراسر مست زیبایی مراسم چای نوشی بود. اپیکور مشربان (صاحبدلان) در جستجوی انواع جدید چای تلاش می کردند و، برای تعیین بهترین چای، مسابقات چای نوشی برپا می داشتند. در کشت سبزیها و بقولاتی از قبیل لوبیا و باقلا، و چاشنیهایی مانند پیاز و سیر، و انواع بسیار از توت و میوه های دیگر نیز می کوشیدند. روستاییان به گوشتخواری عادت نداشتند. گاو و گاومیش گاهی برای شخمزنی مورد استفاده قرار می گرفت، و گوشت خوک و طیور خانگی معمولا برای خوراک به مصرف می رسید. ماهی خوراک عمدة انبوهی از جمعیت کشور محسوب می شد. قوت غالب تهیدستان مرکب از برنج خشک و چند نوع رشتة خوراکی و سبزیهای گوناگون بود. مردم مرفه از گوشت خوک و طیور بهره می جستند و مخصوصاً به گوشت مرغابی مایل بودند. در مهمانیهای پرزرق و برق پکن صد نوع خوراک مرغابی به سفره راه می یافت. شیر گاو و تخم مرغ بسختی به دست می آمد. از این رو، مردم از باقلا شیر و پنیر می گرفتند. آشپزی به صورت یکی از هنرهای زیبا درآمده بود، و آشپزان از مواد متنوع استفاده می کردند: علفها و جلبکها را می کندند؛ برای پختن آشهای لذیذ، به لانه های پرندگان دستبرد می زدند؛ از تخم پرندگان و بال کوسه ماهی و اندرونة ماهی و پوستة ملخ و حشرات و کرم ابریشم، و گوشت اسب و قاطر و مار آبی و گربه و سگ غذاهای لذیذ می ساختند. توانگران سخت خوراک دوست و شکمباره بودند، و اگر چهل نوع غذا در سفره داشتند و در هر وعده سه یا چهار ساعت را به خوردن می گذراندند، چه عجب!
بیگمان تهیدستان برای صرف دو وعده غذای روزانة خود این اندازه وقت نمی خواستند. برزگر چینی در سراسر عمر، با تمام زحمتی که می کشید، جز در مواردی معدود، از خطر گرسنه ماندن ایمن نبود. زورمندان و زیرکان تقریباً همة زمینهای کشت پذیر را قبضه، و سرمایه ها را در دستهای خویش متمرکز کرده بودند. گاهی، مثلا در عصر سلطنت شی هوانگ تی، دولت زمینها را میان برزگران تقسیم می کرد. اما عدم مساوات طبیعی انسانها مجدداً به تمرکز ثروت می انجامید. در روزگاران کهن، بیشتر برزگران دارای زمین بودند. ولی افزایش جمعیت از توسعة اراضی قابل کشت پیشی می گرفت. از این رو، در طی قرنها، همواره از وسعت مزارع برزگران کاست و، در نتیجه، فقری که فقط در هند نظیر داشت به بار آمد. درآمد سالیانة

یک خانوادة متوسط چینی به هشتاد و سه دلار نمی رسید، و بسیاری از مردم روزانه با حدود دو سنت اعاشه می کردند، و سالی نبود که خلق کثیری از گرسنگی هلاک نشوند. چینیان، در جریان بیست قرن، به طور متوسط سالی یک قحطی به خود دیدند. می توان این قحطیها را معلول عواملی چند دانست: اولا برزگران تا مرز مرگ مورد استثمار، و فاقد اندوخته بودند. ثانیاً محصولات تولید فلاحتی فزونی داشت. ثالثاً چون خشکسالی در یک ناحیه پدید می آمد، به علت محدودیت وسایل حمل و نقل، صدور آذوقه از ناحیه های پر نعمت به ناحیة قحطی زده امکان نمی یافت. عمال دیگری که، همانند ظلم مالکان واجحاف باجگیران، برزگران را از هستی ساقط می کرد، طغیان رودها بود. رود هوانگ هو، که چینیان آن را «بدبختی چین» می نامند، گاه به گاه از مسیر خود منحرف می شد، صدها دهکده را به زیر آب می برد، و صدها کشتزار دوردست را دچار بی آبی و خشکسالی می گردانید.
برزگران این نکبتها را با طاقت و سرسختی می پذیرفتند، و مثلی زبانزد آنان بود: «آنچه آدم در این زندگی گذران لازم دارد، یک کلاه و یک کاسه برنج است.» سخت کار می کردند، اما تند کار نبودند. ماشینهای دقیق و پیچیدة امروزی را، که انسان را به شتاب وامی دارد و، با صدا و خطر و سرعت خود، به اعصاب او گزند می رساند، در اختیار نداشتند. برزگران در همة ایام هفته به کار می پرداختند. فقط در جشنهایی مانند «جشن سال نو» و «جشن فانوس» مجال استراحت می یافتند و به سایر ایام تیرة سال رنگ و شور می بخشیدند. هنگامی که زمستان چهرة عبوس خود را پنهان می کرد و زمینهای برف خورده در زیر بارانهای بهار نرم می گردید، برزگران بار دیگر برای کشتکاری به مزارع کوچک خود می شتافتند و ترانه های پرامیدی را که از گذشته های دوردست فراموش شده به ارث برده بودند، سرخوشانه سرمی دادند.
2- فروشگاهها
کارهای دستی – ابریشم – کارخانه ها – اصناف – باربران – راهها و ترعه ها – بازرگانان – پول و برگ اعتبار – سکه ها – تورم پول کاغذی
تا سدة هجدهم که اروپا به صورتی صنعتی درآمد، هیچ سرزمین از لحاظ صناعت به پای چین نمی رسید. هر چه در تاریخ چین به عقب رویم، باز، در خانه ها بازار صنایع دستی، و در شهرها بازار تجارت را گرم می بینیم. صنایع اصلی، پارچه بافی و ابریشم سازی بودند، و هر دو به دست زنان در کلبه ها یا کارگاهها اداره می شدند. بافتن قماش ابریشمین از فنون دیرین چین بود و حتی در هزارة دوم ق م رونق داشت.1 چینیان با برگ توت، کرم ابریشم را تغذیه می کردند و
---
1. دنیای کلاسیک (یونان و روم)، در اعصار قدیم، از پیلة کرمهای ابریشم وحشی نخ می تابید. ولی اروپا فن پرورش کرم ابریشم و تهیة پارچه های ابریشمین را در 552 میلادی، به وساطت راهبان نسطوری، از چین فرا گرفت. این فن در قرن دوازدهم از قسطنطنیه به سیسیل، و در سدة پانزدهم به انگلیس رسید.

نتایجی شگفت به دست می آوردند؛ به برکت مواد غذایی برگ توت، 700000 کرم ابریشم به وزن یک پوند (453 گرم)، پس از چهل و دو روز وزنی برابر 9500 پوند می یافتند. کرم پروران کرمها را در چادرهای کوچک حصیری قرار می دادند تا در کناره های آن پیله بتنند. سپس پیله های ابریشم را در آب جوش می انداختند و ابریشم را از آنها جدا می کردند و می تابیدند، و سرانجام با نخ ابریشم، ماهرانه، برای ثروتمندان جهان، انواع لباس و فرشینه و پارچه های مزین و گرانبها می ساختند.1 اما آنان که کرم ابریشم می پروردند و پارچه های ابریشمین می بافتند، خود جامة پنبه ای بر تن داشتند!
قرنها قبل از میلاد، محصولات ابریشم که در خانه ها فراهم می آمد، در دکانهای شهرهای چین به فروش می رسید. در نتیجه، حتی در 300 ق م، در شهرها اصنافی مرکب از کارگران و کارفرمایان به وجود آمد. بر اثر ازدیاد دکانها، شهرها از کسانی که دست اندر کار صناعت ابریشم بودند، پرشد، و چین در عصر قبلای قاآن از لحاظ صنعت با اروپای قرن هجدهم برابری کرد. مارکوپولو می نویسد: «برای هر صنعتی هزار کارگاه وجود دارد، و عدة کارگران هر کارگاه به ده یا پانزده یا بیست و در مواردی به چهل می رسد. ... صاحبان توانگر این دکه ها خود دست به کار نمی زنند، بلکه برعکس با قیافه هایی آراسته به خودنمایی می پردازند.» این اصناف، مانند سازمانهای منظم صنعتی امروزی، رقابت را محدود می ساختند و دستمزدها و ساعات کار و قیمتها را تنظیم می کردند و گاهی، برای جلوگیری از پایین آمدن قیمتها، مانع توسعة تولید می شدند. می توان گفت که محافظه کاری اصناف و متابعت آنان از پیشینیان، انقلاب صنعتی چین را، که تنها در این اواخر بر اثر گسستن همة قیود کهن در گرفت، مدتها به عقب انداخت و علم را از پیشرفت بازداشت.
اصناف از اختیارات فراوانی که مردم مغرور مغرب زمین روزگاری به دولت واگذاردند، برخوردار بودند، چنانکه برای خود قوانینی وضع می کردند و منصفانه به موقع اجرا می گذاشتند و، به قصد حل و فصل اختلاف کارگران و کارفرمایان و تقلیل اعتصابها، هیئتهایی مرکب از دو عدة متساوی از نمایندگان کارگران و کارفمایان تشکیل می دادند و به رفع مشکلات می گماردند. بر روی هم، اصناف چینی دستگاههای مستقل و خودمختاری برای رتق و فتق امور صناعت شمرده می شدند، و چینیان در پرتو آنها توانستند، برخلاف ما، نظریة «اقتصاد بی بندوبار» را از پیوند با اقتصاد متمرکز دولتی برکنار نگاه دارند. این سازمانهای صنفی تنها به بازرگانان و صاحبان صنایع و کارگران اختصاص نداشتند، بلکه پیشه وران افتاده تری از قبیل سلمانی و باربری و آشپز را هم دربر می گرفتند. حتی گدایان میان خویش اخوتی داشتند و از مقررات سازمان خود سخت فرمان می بردند. اقلیت کوچکی از کارگران شهری برده بودند و در تمام عمر یا سالیان معین در خدمت خداوندان خود به سر می بردند و معمولا به کارهای خانگی می پرداختند. دختران و یتیمان را در مواقع قحط و غلا به سکه ای چند می فروختند، و پدران در همه حال حق فروش دختران خود را داشتند. اما چین، در زمینة بردگی، هیچ گاه به پایة یونان و روم نرسید. اکثر کارگران، افرادی آزاد یا اعضای سازمانهای صنفی بودند؛ بیشتر برزگران برای خود زمینی داشتند و در اجتماعات
---
1. میزبانان چینی گاهی پارچه های زیبای خود را به میهمانان نشان می دادند و گاهی ظرفهای چینی یا گنجینة تصاویر یا خطوط خوش خویش را در معرض مشاهدة آنان می گذاشتند.

روستایی، که چندان زیر نفوذ حکومت مرکزی نبود، خودگردانی می کردند.
کالاها بر پشت انسان حمل می شد. باربران بردبار تخت روانها را بر شانه های مجروح و پینه بستة خود می نهادند و به اینسو و آنسو می بردند یا چوبی بر پشت گردن می گذاشتند و بارها یا سطلهای سنگین را به دو طرف آن می آویختند و حمل می کردند. گاریها را به وسیلة خر یا آدم می کشیدند. بهای آدم به قدری نازل بود که استفاده از دامها و وسایل ماشینی مقرون به صرفه نبود، و سادگی وسایل حمل و نقل ابتدایی هم توسعه و اصلاح جاده ها را ایجاب نمی کرد. در سال 1876، که اروپاییان نخستین بار یک راه آهن 16 کیلومتری بین شانگهای و ووسونگ کشیدند، چینیان دهان به اعتراض گشودند که روح زمین از راه آهن آسیب می بیند! اعتراض چنان شدت یافت که حکومت چین ناگزیر راه آهن را خرید و وسایل آن را به دریا ریخت. در عصر شی هوانگ تی و قبلای قاآن، شاهراههایی سنگفرش، که اکنون فقط آثار آنها به جا مانده است، ساخته شد. معمولا خیابانهای شهرها بیش از 2.5 متر عرض نداشت و آفتابگیر نبود. در هر سو پلهای بسیار به چشم می خورد، و برخی از آنها، مانند پل «کاخ تابستانی»، سخت زیبا می نمود. 400,000 کیلومتر ترعه، که مانند خیابانها محل تردد مردم و حمل کالاهای بازرگانی بود، جانشین راه آهن به شمار می رفت. «ترعة بزرگ» که در سال 300 میلادی بین هانگ چو و تی ین تسین کشیده شد و در عصر قبلای قاآن پایان پذیرفت، دارای 1050 کیلومتر درازا بود، و هیچ یک از شاهکارهای مهندسی چین، جز دیوار بزرگ، از حیث عظمت به گرد آن نمی رسید. زورقهای بسیار روی رودها رفت و آمد می کردند، و نه تنها وسیلة حمل و نقل ارزانی محسوب می شدند، بلکه هزاران هزار بیخانمان را در خود خانه می دادند.
چینیان به بازرگانی رغبت فراوان دارند و ساعات متمادی را به داد و ستد می گذرانند. از نظر جامعه، بازرگانی کاری پست است، و فغفورهای دودمان هان بر درآمد تاجران خراج عظیم بستند و آنان را از پوشیدن جامه های ابریشمین و نشستن در ارابه ها بازداشتند. همچنانکه زنان مغرب زمین کفشهایی با پاشنة بلند می پوشیدند، مردم درس خواندة چین نیز ناخنهای خود را کوتاه نمی کردند تا همه بدانند که آنان «دستکار» نیستند و به کارهای بدنی اشتغال ندارند. در میان چینیان مرسوم بود که دانشوران و معلمان و کارمندان رسمی را طبقة اول، کشاورزان را طبقة دوم، صنعتگران را طبقة سوم، و بازرگانان را طبقة چهارم اجتماع بشمرند. می گفتند که بازرگانان از همة مردم فرومایه ترند، زیرا از طریق مبادلة دسترنج دیگران مال می اندوزند. با این حال، سوداگران چینی با توفیق رفیق بودند. فراورده های کشتزارها و کارخانه های چین را به همة زوایای آسیا می رساندند، و بالاخره کارشان به جایی رسید که حکومت بر قدرت مالی آنان تکیه زد. اما تجارت داخلی از مالیاتهای سنگین، و داد و ستد خارجی از مزاحمت گردنه گیران و دریازنان در امان نبود. با اینهمه، سوداگران چینی از آبهای شبه جزیرة ماله یا راههای کاروانرو ترکستان می گذشتند و امتعة خود را به هند و ایران و بین النهرین و سرانجام به روم می بردند. ابریشم و چای و ظرفهای چینی و کاغذ و هلو و زردآلو و باروت و ورق بازی صادرات عمده، و علوفه و شیشه و هویج و بادام زمینی و تنباکو و تریاک واردات چین بود.
دادن اعتبارات مالی و رواج مسکوکات، که سابقه ای دراز داشت، کار داد و ستد را آسان

می کرد. بازرگانان چینی، با بهرة هنگفتی که به حدود سی و شش درصد می رسید، به یکدیگر وام یا اعتبار می دادند، اما این نرخ از نرخ معمول یونان و روم بیشتر نبود. رباخواران در وام دادن خطر می کردند و، در مقابل، بهرة کلان می خواستند و می گرفتند. ولی مردم، جز در وقت وام گرفتن، به آنان حرمتی نمی نهادند، و مثلی زبانزد آنان بود: «دزدان بزرگ صراف می شوند.» در ابتدا صدف و چاقو و ابریشم به جای پول به کار می رفت. با این وصف، قدیمترین مسکوکات فلزی چینی حداقل به قرن پنجم ق م می رسد. در عصر دودمان چین، طلا معیار رسمی پول چین گردید، ولی سکه های کم ارزش، که از ترکیب مس و قلع ساخته می شد، بتدریج به جای طلا نشست.1 پس از آنکه مسکوکات عصر ووتی، که مرکب از نقره و قلع بود، مورد تقلید جاعلان قرار گرفت، چندگاهی نوارهای چرمین رواج یافت. این نوارها، که در حدود سی سانتیمتر طول داشت، مقدمة پول کاغذی بود. همان طور که در عصر ما طلا به قدر کفایت موجود نیست، در سال 807 نیز تولید مس چین نتوانست پایاپای مبادلات روزافزون بازرگانی افزایش یابد. پس، پول مسی کم شد، و فغفور شی ین تسونگ فرمان داد که مردم تمام پولهای مسی خود را به حکومت بسپارند و در مقابل آن رسید بگیرند. چینیان آن زمان، که ظاهراً همانند امریکاییان در سال بحرانی 1933، با شوخ طبی به استقبال مشکلات مالی خود رفتند، این رسیدها را «پول پرنده» نامیدند. پس از رفع این بحران، «پول پرنده» از رواج افتاد، ولی اختراع چاپ مهری حکومت را به تهیة پول کاغذی برانگیخت. در حدود 935 میلادی ایالت نیم مستقل سچوان، و در 970 حکومت مرکزی در چانگان پول کاغذی صادر کرد. در عهد دودمان سونگ، بر اثر تورم پول کاغذی، جمع کثیری ورشکسته شدند. مارکوپولو دربارة ضرابخانة قبلای قاآن چنین می نویسد: «ضرابخانة فغفور در شهر خانبالغ واقع است، و بحق می توان گفت که وی، با داشتن ضرابخانه، رمز کیمیاگری را کاملا در اختیار دارد، زیرا به این وسیله پول می سازد!» سپس مارکوپولو، با آب و تابی که همشهریهای او را به استهزا وامی داشت، جریان ساختن کاغذ پوست از درخت توت را شرح می دهد و می گوید که مردم چگونه آن را به جای طلا قبول می کردند. چنین بود آغاز کار پول کاغذی که هنوز گاه به گاه دچار تورم می شود و اقتصاد جهان را به خطر می اندازد.
3- اختراع و علم
باروت – استعمال آن در آتشبازی و جنگ – قطبنما – ندرت اکتشافات صنعتی – جغرافیا – ریاضیات – فیزیک – فنگ شوی – اختر شناسی – پزشکی – بهداشت
چینیان، با آنکه اختراعات بسیار کردند، بندرت در عمل از اختراعات خود بهره گرفتند.
---
1. هنوز مسکوکات عمده- «کش»، معادل 200/1 یا 300/1دلار، و «تائل» معادل هزار «کش»- را از مس می سازند.

باروت را در عصر دودمان تانگ اختراع کردند، ولی، از سر خرد، مدتها آن را فقط در آتشبازی به کار بردند. در عصر دودمان سونگ (1161 میلادی) از آن نارنجک ساختند و در جنگ استعمال کردند. اعراب، بر اثر تجارت با چینیان، شوره را که عنصر اصلی باروت است شناختند و آن را «برف چینی» خواندند. سپس آن را مورد استفادة نظامی قرار دادند و رمز آن را به غرب رسانیدند. راجر بیکن نخستین اروپایی است که از باروت نام برده است. گویا بیکن، در نتیجة مطالعة معارف اعراب یا آشنایی با دو روب روکی که در آسیای میانه سیاحت کرده بود، باروت را شناخت.
قدمت قطبنما از قدمت باروت بیشتر است. اگر بتوان سخن مورخان چینی را باور داشت، در عصر سلطنت فغفور چنگ وانگ (1115-1078 ق م)، امیر چو، به قصد راهنمایی فرستادگان کشورهای بیگانه که به مملکت خود باز می گشتند، قطبنما را اختراع کرد. گویند که این امیر به هیئتی از این فرستادگان پنج ارابه تقدیم داشت، همه مجهز به «سوزنی رو به جنوب». احتمال بسیار می رود که چینیان باستان خواص مغناطیسی سنگ آهنربا را شناخته باشند، ولی مسلماً این سنگ فقط برای تعیین جهت ساختمانهای معابد استعمال می شد. در کتاب تاریخی قرن پنجم میلادی، سونگ شو، از سوزن مغناطیسی نام آمده، و گفته شده است که چانگ هنگ ستاره شناس (فت 139) آن را، که بر گذشتگان معلوم بود، باز شناخت. در یکی از آثار اوایل قرن دوازدهم آمده است که دریانوردان بیگانه (شاید ملاحان عرب)، که بین سوماترا و کانتون ترددد می کردند، سوزن مغناطیسی را مورد استفاده قرار دادند، و این اولین بار است که از سوزن مغناطیسی به عنوان یکی از وسایل دریانوردی سخن می رود. در اروپا، در حدود سال 1190، برای نخستین بار در یکی از اشعار گویودو پروون از قطبنما نام به میان می آید.
با وجود قطبنما و باروت و کاغذ و ابریشم و چاپ و ظرفهای چینی، باز نمی توان چینیان را مردمی صنعتگر و مخترع شمرد. در هنر مبتکر بودند و آثاری که از حیث ظرافت و کمال در اعصار و اقالیم دیگر نظیر نداشت، به وجود آوردند. اما، تا سال 1912، به شیوه های اقتصادی و صنعتی کهنسال خود اکتفا ورزیدند. اینان نسبت به افزارها و دستگاههایی که سرعت کار انسان را به صورتی سرسام آور بالا برده و نیمی از مردم را ثروتمند و نیمی دیگر را از کار بیکار گردانیده است، به دیدة حقارت می نگریستند. چینیان یکی از اولین اقوامی بودند که ذغال سنگ را برای سوخت به کار بردند. با آنکه در گذشته های دور و حتی در 122 ق م آن را به مقدار کم استخراج می کردند، برای بهبود و تسهیل کار رنجبران کانها هیچ وسیله ای تعبیه نکردند و بیشتر منابع معدنی را دست نخورده گذاشتند. هر چند که شیشه سازی می دانستند، به خریدن شیشه از همسایگان مرزهای باختری خود خرسند بودند. نه ساعت داشتند و نه پیچ و مهره. تنها میخهای ناتراشیده ای می ساختند. از شروع دودمان هان تا پایان کار دودمان منچو، یعنی مدت دو هزار سال، حیات صنعتی چین دگرگون نشد، چنانکه اروپا هم از زمان پریکلس تا عصر انقلاب صنعتی، در زمینة

صنعت تغییری نکرد.
چین حکومت آرام و بیدغدغة صنعت و فرهنگ قدیم را بر رشد هراس انگیز و مهیج علم و حکومت پول ترجیح داده و کمتر در ترقی فنون مادی زندگی کوشیده است. چینیان دو قرن قبل از میلاد کتابهایی گرانبها دربارة کشاورزی و پرورش کرم ابریشم نوشتند و در جغرافیا بسیار پیش رفتند. ریاضیدان، چانگ تسانگ (فت 152 ق م)، که عمرش از صد گذشت، کتابی دربارة جبر و هندسه از خود باقی گذاشت. تا جایی که ما می دانیم، مفهوم کمیت منفی برای اولین بار در این کتاب آمده است. تسوچونگ چیه ارزش صحیح عدد پی (960;) را تا شش رقم اعشاری محاسبه، و مغناطیس یا «سوزن جنوبنما» را اصلاح کرد، و به قولی برای ساختن اشیای خودرو دست به آزمایشهایی زد. چانگ هنگ در سال 132 میلادی زلزله نگار ساخت.1 با اینهمه، علم فیزیک چین در برابر خرافات «فنگ شوی» و «یانگ» و «یین» کمر خم کرد.2 ریاضیدانهای چینی ظاهراً جبر را از هندیان فرا گرفتند و خود، بر اثر نیاز به پیمایش اراضی، علم هندسه را بنیاد گذاردند. اخترشناسان عصر کنفوسیوس خسوف و کسوف را بدرستی محاسبه، و گاهشماری چین را تنظیم کردند. در گاهشماری چین، روز دوازده ساعت است، سال دوازده ماه، و آغاز هر ماه بر آمدن قمر. چون این دوازده ماه قمری با فصول و سال شمسی منطبق نمی شد، در برخی از سالها، یک ماه بر دوازده ماه می افزودند. چینیان زندگی زمینی خود را با حرکات آسمان وفق می دادند و زمان جشنهای خود را از روی اوضاع خورشید و ماه تعیین می کردند. نظام اخلاقی جامعه را نیز وابستة حرکات سیارات و وضع ثوابت می دانستند.
پزشکی چین، که مجموعه ای از اطلاعات تجربی و خرافات رایج بود، قبل از اختراع خط پدید آمد و، مدتها پیش از عصر بقراط یونانی، طبیبانی حاذق به بار آورد. در عهد دودمان چو، دولت، برای کسانی که قصد طبابت داشتند، هر ساله آزمایشهایی ترتیب می داد و آنان را که از عهدة امتحانات بر می آمدند، بر حسب لیاقتشان، از حقوقی ماهانه برخوردار می گردانید. در قرن چهارم ق م، یکی از حکام چین فرمان داد که کالبد چهل بزهکار مقتول را بشکافند و تشریح کنند. ولی، بر اثر مشاجراتی نظری که در این باره در گرفت، کالبدشکافی ادامه نیافت و راه علم مسدود شد. در قرن دوم، چانگ چونگ نینگ در زمینة پرهیز غذایی و انواع تب به نوشتن رسالاتی پرداخت که مدت هزار سال در مدارس به عنوان درسنامه به کار رفت. در قرن سوم، هواتو رساله ای در باب جراحی منتشر کرد و، با ساختن شرابی که بیهوشی کامل می آورد، عملهای جراحی را رواج بخشید. متأسفیم که بر اثر حماقت تاریخ، نسخة این شراب ناپدید شده است! در حدود 300 میلادی، وانگ شوهو رسالة مهمی دربارة نبض انتشار داد.
در اوایل قرن ششم، تائو هونگ چینگ شرح مفصلی دربارة هفتصد و سی داروی چینی نوشت؛
---
1. دستگاه او شامل هشت اژدهای مسین بود، که در اطراف کاسه ای، روی فنرهایی ظریف مستقر بودند. هر اژدها گویی مسین در دهان داشت، و در میان کاسه، وزغی با دهان باز استوار شده بود. هنگام زلزله، اژدهایی که به راستای زلزله نزدیکتر بود، از دهان خود گوی مسین را به دهان وزغ می انداخت. یک بار، یکی از اژدهاهای دستگاه، گوی خود را به دهان یک وزغ افکند، ولی زلزله ای روی نداد. پس مردم، چانگ هنگ را به مسخره گرفتند. آنگاه قاصدی رسید و خبر داد که زلزله ای در ولایتی دوردست روی داده است.
2. مراد از «فنگ شوی» (یعنی، باد و آب)، فن ساختن خانه و قبر است در جهت باد و آب، مطابق عرف چینیان.

صد سال بعد، چائو یوان فانگ در زمینة بیماریهای زنان و کودکان اثر مهمی به وجود آورد. در عصر دودمان تانگ انتشار دایرة المعارفهای طبی، و در عهد دودمان سونگ گزارشهای دقیق پزشکی رواج گرفت. در دورة فغفورهای سونگ یک دانشکدة پزشکی تأسیس شد. کسانی که نزد طبیبان شاگردی می کردند، اکثراً بر رموز طبابت دست یافتند و خود طبیب می شدند. داروهای چینی بسیار متنوع و فراوان بود. سه قرن پیش، یک داروفروش روزانه هزار دلار فروش داشت. پزشکان چینی در تشخیص امراض اهتمامی مبالغه آمیز می ورزیدند و ده هزار نوع تب و بیست و چهار نوع ضربان نبض می شناختند. برای درمان بیماری آبله، دست به مایه کوبی می زدند، و شاید این نکته را از هندیان آموخته بودند. برای معالجة سیفلیس، که احتمالا از اواخر عهد دودمان مینگ در چین شایع شده و، در نتیجه، چینیان را در مقابل پاره ای از عوارض وخیم خود مصونیت طبیعی بخشیده بود، جیوه به کار می بردند. ولی بهداشت عمومی و پزشکی پیشگیری و جراحی در چین کمتر پیش رفتند. در شهرها، مجاری هرز آب یا اصلا وجود نداشت یا به صورتی ابتدایی بود. حتی بعضی از شهرها از تأمین آب پاک و دفع فضولات، که از نخستین وظیفه های هر جامعة منظم است، باز می ماندند.
صابون یکی از کالاهای تجملی و کمیاب بود. اما شپش و حشرات موذی بفروانی یافت می شدند، و چینیان افتاده حال، از دیر باز، با آرامشی که زادة آیین کنفوسیوسی بود، خود را به خاریدن و خاراندن عادت دادند؛ علم پزشکی چین از عهد فغفور شی هوانگ تی تا عهد ملکه تزو شی، همانند طب اروپا از عصر بقراط تا عصر پاستور، پیشرفت محسوسی ننمود. مسیحیت طب اروپایی را همراه خود به چین برد، ولی بیماران چینی همواره با شیوه های کهنسال خود و گیاهان دارویی در صدد معالجة بیماریها برآمده، و تنها در جراحی از روشهای اروپایی سود جسته اند.